سرنوشت مطلب ارسالی از امین

ساخت وبلاگ

هر رهی را رفتم این دنیا به پایم خار زد
دست بی رحمش همه آمال من را دار زد

سر به روی شانه ی دیوار دادم هر کجا
رازهای سینه ام را جغد شومش جار زد

بس که بی همدم سپر کردم تمام عمر را
سینه ام را عنکبوت بی کسی ها تار زد

گر چه این دل گوشه عزلت به تاریکی نشست
بی سبب بر گردن بشکسته اش افسار زد

هر شبی را من به امیدی سحر کردم ولی
بهر آزارم دوباره دکمه ی تکرار زد

هر چه تن دادم به راهی در مسیر سرنوشت
سنگلاخی کرده راه و بر رهم دیوار زد

ساختم با زخمهای کهنه ی دنیا ولی
جای مرهم در دلم از جنس غم، بازار زد

به عشق باران...
ما را در سایت به عشق باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaranznmb6 بازدید : 251 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 8:33